اجتماع بزرگ اربعین ظهور شخصیت حقیقی زن بود
بسم الله الرحمن الرحمیم
اجتماع بزرگ اربعین ظهور شخصیت حقیقی زن بود
براستی راهپیمایی عظیم اربعین حسینی ظهور جامعهای توحیدی و دینی است که در جمع مردمان آن نور الله از طریق انوار مطهر و مقدس معصومین علیهم السلام به صحنه آمده است. در چنین اجتماعی دغدغه همه رسانیدن خود به نوری بالاتر و کاملتر و شدیدتر از طریق رجوع به انسان کامل است. مردمان این چنین اجتماعی همهی روابط و ضوابط و اصول اجتماعی خود را تنها بر این اساس استوار کردهاند که با دست در دست هم دادن، یکدیگر را برای دستیابی به عالی ترین مراتب کمال یاری کنند و مصداق آیه شریفهی «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرّقوا» شوند. همگی آمدهاند تا با اجتماع عظیم خویش یک دستگاه بزرگ جمعی بسازند که برای همهی اعضای آن اجتماع از مرد و زن گرفته تا کوچک و پیر و جوان و از اغنیا گرفته تا فقرا و از معلولین و جانبازان تا همه و همه از شرایطی یکسان و عادلانه برای دستیابی به انوار حق و یقیین و مراتب کمال مطلوب انسانی خود بهرهمند گردند. در اربعین اهداف دروغین مادی زندگی بشر مدرن جایی برای فریفتن قلبهای پاک و دلهای آمادهی هزاران مومن عاشق و بیقرار نخواهند یافت و آنچه هدف حقیقی حیات مادی بشر است خود را به وضوح نمایان میسازد. در پیادهروی عظیم اربعین زندگی از معصوم علیه السلام آغاز میشود، با معصوم علیه السلام ادامه مییابد و به معصوم علیه السلام ختم میشود. از خدا آغاز میشود، با خدا ادامه مییابد و به خدا ختم میشود. در این اجتماع هیچ کس هدف دیگری ندارند. هیچ کس برای خودش نیامده. همه آمده اند تا از طریق رجوع به حسین علیه السلام به دیدار خدا نایل شوند و چنین میکنند. برای کمک به یکدیگر هیچ کس از آنچه دارد مضایقه نمیکند. حتی آنان که چنین روحیهای نداشتند پس از مدتی در این اجتماع چنان تاثیری از روحیهی گذشت و خدمت و ایثار میپذیرفتند که خود را از یاد میبردند و دلهایشان که پیشتر از بدنهایشان با جمع یکی شده بود را به گذشت وا میداشت. و براستی که همواره برای بیشتر داشتن باید گذشت. چراکه دستهایی که با برادههای آهن پر شوند دیگر جایی برای برداشتن زر از زمین نخواهند داشت. باید مشتهایت را خالی کنی و هرچه داری بدهی تا آنگاه که تو را زر دادند کوله بار خود از گنج رحمت و هدایت پر سازی. در اجتماع عظیم اربعین برابری و برادری جای تمامی اختلافها و تفاوتها را میگیرد. اینجا ملیت، زبان، فرهنگ،رنگ پوست، مدرک تحصیلی، مقدار ثروت، نسب خانوادگی، موقعیت شغلی و . . . همه پوچ و بیهوده میشوند و حقیقیت بی چیز خود را نشان میدهند و بجای آن یکی بودنها ظهور میکند. این اجتماع عظیم مسلمین است. انسانهایی که همه یک مطلوب و یک معشوق و یک محبوب دارند و آن حسین علیه السلام است. در این اجتماع همه جایگاه حقیقی خود را یافتهاند و در این میان زن که امروز در دستهای تاریک و ظلمت زدهی غرب به ابزار عیش عیاشان و کالای تبلیغاتی کارخانهداراها و سرمایه داران تبدیل شده در لباس یک زن شیعه و مسلمان اوج عظمت و اقدار و وقار و عفت و نجابت خویش را به نمایش گذاشته است.
زن در اجتماع اربعین در جایگاهی قرار گرفته که نه تنها چشمهای آلودهی هوس بازان در پی او نیستند بلکه همواره مورد تکریم و احترام و عزت فراوان قرار دارد.
او در نقشهای اجتماعی مختلف ظاهر میشود و فعالانه دوشا دوش مردان قدم بر میدارد و یا خدمت میکند بی آنکه مورد آسیب بول هواسان باشد و خطری او را تهدید کند. او کودکانش را با خود همراه میسازد و در نقش یک مادر به کودکان خویش عشق میورزد. و یک همسر است. گاهی هم پای همسر خویش قدم در جاده میگذارد و گاهی در مواکب در کنار همسر خویش خدمت میکند و تو میان آن دو چیزی نمیبینی جز عشق و پیوندی که هنوز جوامع پوسیدهی غرب سالیان درازی میبایست حسرتش را بچشند. در این میان میدیدم که گاهی مردان همسران خویش را به مردان دیگر میسپردند. مردانی که گاه حتی برای اولین بار بود که یکدیگر را میدیدند و اصلا او را نمیشناختند. زنان چون امانتی در امنیت میماندند و خواهرانه مورد احترام و تکریم بودند تا همسرانشان باز گردند و ایشان را در پناه خود گیرند. گویی کسی میلی به ناموس دیگری نداشت و آنگاه که امانت برادر ایمانی خویش را تحویل میگرفت بر چشم نگاه میداشت و بر سر میگذاشت تا بدون آنکه نگاهی آلوده از وی عبور کرده یا ذرهای به سختی افتادهباشد به صاحب امانت بازش گرداند. از زنانی که مشغول خدمتند دیدم که هیچ مانعی برای حضور در جمع و خدمت به زائران نداشتند. لباس و حجاب زن در اوج عفت و وقار قرار داشت و همه مراقب بودند تا مبادا با بی تدبیری خود مانعی شوند برای رشد و تکامل معنوی مردان. مراقب بودند تا نکند با سستی در حفظ عفاف خود نگاه مردی ناخودآگاه و اتفاقی به ایشان بیافتد و مانع رشد دینی و معنوی برادر دینی خود شوند.
دیدم که در این اجتماع زنان هرجا که میخواستند براحتی حتی بدون مردانشان توقف میکردند و استراحت مینمودند بی آنکه ترسی از نا امنی داشته باشند. دیدم که زنی که فرزندش را گم کرده بود به یکی از مردان پناه آورد. آن مرد، او را نزد همسر خود برد تا او را آرام کند و خود پیگیر شد تا فرزندش را بیابد و نزد او بازگرداند. دیدم که در جمع مردانی که عقب کامیون سوار شده بودند زن و دختری بودند که تحمل سرما را نداشتند. شوهر همسر و دخترش را به راننده سپرد تا در کابین جلو جای دهد و خود به عقب برگشت. برای راننده مثل آن بود که اصلا کس دیگری در کابین نیست. چرا که خدا همواره آنجا بود. از محبت پدران به دختران خود چنان متاثر شده بودم که فراموش کردم چقدر از مشکلات دختران شهر ما ناشی از بی توجهی پدرانشان به ایشان است. زنان جوان تعداشان بیش از همه بود. باید اعتراف کنم که چهرههای بسیاری از ایشان در نهایت تعادل و زیبایی بود. دیدم که هیچ کس از انبوه مردان به ایشان خیره نشد و کلامی بیش از حدودش با آنان نگفت و کسی مگر محرمهایشان میلی به آنان نشان نداد.
برادرانی که خواهر کوچک خود را مورد محبت و نوازش قرار میدادند و خواهرانی که لحظهای دست برادر خود را رها نمیکردند بسیار دیدم. زوجهای جوان که پیوسته کنار یکدیگر بودند و ارواح و دلهایشان با هم سوی حرم پر کشیده بود کم نبودند و من از این همه و همه با خود میگفتم آری! براستی که این است آن شخصیت حقیقی زن که خداوندگار خلقتش را اراده کرده است و من از آن آسایشی که از دست زنان بیقید فریبکارِ عشوه گر عریان یافته بودم و از این همه وقاری که در زن آن جامعه میدیدم آرزو میکردم هرگز دوباره باز نگردم و دوباره شهر پر فساد خویش را، آن جا که تنها و بدنها برای جذب چشمها آرایش میشود و چشمها به دنبال بدنهای نیمه عریان سرگردان میشود باز نگردم. ولی باز گشتم چون میدانم که زن مسلمان شیعه در حال بازگشت به هویت حقیقی خویش است و دور نیست که شهر ما نیز خود این چنین اجتماعی را در خود جای دهد.