وبلاگ جوانی

امام خامنه ای: یقیناً زبده‌ی جوانان کشور، جوانان دانش‌آموز ، دانشجویان و طلاب علوم دینی‌اند

وبلاگ جوانی

امام خامنه ای: یقیناً زبده‌ی جوانان کشور، جوانان دانش‌آموز ، دانشجویان و طلاب علوم دینی‌اند

وبلاگ جوانی

جوانی محفلی صمیمی برای حرف‌های خودمانی جوان‌هاست. نوجوانی و جوانی دوران مهمی است که بسیاری از موفقیت‌های مهم زندگی در این دوران به دست می‌آید و انتخاب‌های مهم در این دوران انجام می‌شود. در این وبلاگ برای همه جوان‌ها حرف دارم و می‌خواهم حرف همه را بشنوم. از بچه دبیرستانی‌ها تا دانشجوها و حتی آن‌هایی که طلبه هستند. این‌جا وبلاگ جوانی است و من هم یک جوانم.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات
نویسندگان

پاسخی مهم به دردهای ارزشمند یک جوان

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخی مهم به دردهای ارزشمند یک جوان
وای به فردایی که حاصل غفلت از راه‌های پیشنهادی حضرت روح اللّه باشد.

 

((اگر در دیروزها اسلام را به معنی عمیق و قلبی به نسل دیروز درست ارائه داده بودیم، امروز با آن‌چه شما با آن روبه‌روئید، روبه‌رو نمی‌شدیم. )) جمله‌ای مهم و عمیق که در پاسخ سوال یکی از کاربران توسط استاد طاهرزاده مطرح شده است. ظاهرا سوال کننده از دیدن دردهای اجتماعی و فرهنگی زمانه‌ی خود به ستوه آمده و بدنبال راهکاری است تا با این غم دست و پنجه نرم کننده. پاسخ استاد به این جوان دغدغه‌مند خواندنی و مهم است. پاسخ به گونه‌ای جدی است که افق بسیار بلندی را در مقابل تمامی جوانان دردمند می‌گشاید و راهکار نهایی را در مقابل ایشان قرار می‌دهد. در این یادداشت پس از طرح سوال و پاسخ استاد به بیان چند نکته مهم در فرمایش استاد بزرگوار خواهیم پرداخت.

سوال:

سلام.
استاد محترم حال این روزهای من حال عجیبی است. احساس مهر و نزدیکی عجیبی به مردم پیدا کرده ‌ام چنان که گویا آنان را مدت‌هاست می‌شناسم و همگی برادران من باشند. با دیدن جوان‌ها و نوجوان‌ها البته حالم زودتر منقلب و دگرگون می‌شود و چنان است که بخواهم هرچه دارم را برایشان هزینه کنم و همه عمرم را برای کمک به رشد و شکوفایی آنان وقف کنم. با همین حال و نگاه است که تحمل دیدن این سرگردانی‌ها و غفلت‌ها و هلاکت‌هایشان را ندارم. سینه‌ام با دیدن آن جوان و نوجوانی که در دام شیاطین بی‌رحم زمان گرفتار شده به سختی تنگ می‌شود. گاهی این غم قرارم را بر هم می‌زند. گاهی مهر و خیرخواهی و غم سینه‌ام را با فریاد زدن بر سرشان ابراز می‌کنم، گاهی با قهر و گاهی با محبت و دوستی. ولی در همه حال گویا گمان می کنم نمی‌توانم آنچه در سینه دارم را بیان کنم. گویا زبانی بی‌گانه از هم داشته باشیم و من چیزی می‌بینم که به دیده دیگران نمی‌آید و این بسیار این روزها آزارم می‌دهد. نمی دانم خداوند تحمل این غم را به من خواهد داد یا نه؟ بی قراری کار این روزهای من است. با این فکر و غم هر شب به خواب می‌روم و هر روز دوباره با همان پریشانی که خواب شبم را آشفته کرده بود بیدار می‌شوم.
نمی دانم جگرم از دیدن جسم بی جان آن کودک عراقی و سوری و یمنی آتش بگیرد که زیر آورهای خانه‌ی کوچکشان پیدا شده یا از دیدن آن نوجوانی که زیر سکانس‌های صحنه‌دار فیلم‌های قاچاق هالیوودی در اتاق خانه‌اش در حال له شدن است؟ نمی دانم از فقر مردی بسوزم که ظهر هنگام هر روز می‌آید و ته مانده‌های سبزی دکان سبزی فروشی را جارو می‌کند تا دست خالی به خانه نرود یا روی زرد و پای برهنه‌ی کودکی را تحمل که درون کوچه با بقیه بچه‌ها بازی می‌کرد تا کسی غم درون سینه‌ی کوچکش را نبیند. نمی دانم ناراحت آن مسئولی باشم که با گرفتن ماهی 100 میلیون تومان حقوق از وزارت نفت دیگر مجالی برای شنیدن فریاد فقر مردم تهی دست ندارد یا غصه‌ی آن نوجوان و جوانی را بخورم که فقر معرفت و معنویت صدای ناله و فریادش را در آورده است؟ نمی دانم دیدن سیگار دست یک جوان برایم آزار دهنده‌تر است یا بی‌خانمان شدن دختر جوانی که همسرش این روزها با اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کند؟ نمی دانم از جان دادن آن جوانی که بخاطر امر به معروف و نهی از منکر تکه تکه‌اش کردند باید جان داد یا از جهل و گمراهی آن جوانی که تحمل حتی یک تذکر کوچک این جوان را هم نداشت؟ نمی دانم باید در آتش سوختن مسلمانان میمانمار را تحمل کنم یا در آتش شهوت سوختن این نوجوان بی‌گناه را که در خیابان‌های شهر به دنبال سرابی می‌دود. اگر بگویم حرف بسیار است و درد نا تمام. این روزها براستی چه باید کنم؟

پاسخ:

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌های بزرگ وقتی با دیدِ تیزبین و همه‌جانگر متوجه‌ی فجایع تاریخی خود می‌شدند به جای دلسوزی‌های احساساتی و عکس‌العمل‌های زودگذر و موسمی تصمیم‌های بزرگ می‌گرفتند تا لااقل یک قدم هم که شده تاریخ خود را جلو ببرند. به اعتقاد بنده حضرت محمد مصطفی که سلام خدا و ملائکه بر او باد، با نظر به چنین فجایعی که بشریت دوران گرفتار بود به درگاه خدا رجوع کرد تا خداوند بهترین راه را به او نشان دهد و خداوند هم که طالب إعمال ربوبیت و نجات بشر بود دغدغه‌ی آن حضرت را پسندید و او را به رسالت برگزید و شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به تاریخ بشریت هدیه شد و در این راستا می‌خواهم عرض کنم اگر خوب فکر کنید برای عبور از این فجایع یک راهِ حقیقی بیشتر نیست و آن به‌صحنه‌آوردنِ هرچه بیشتر شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که درمان منطقی و دقیق همه‌ی این مشکلات را در خود دارد و لذا هرکس باید سعی کند در حوزه‌ای که قرار دارد ارائه‌ی هرچه عمیق‌ترِ اسلام را به‌عهده گیرد تا هم آن جوان لااُبالی نجات یابد و هم آن مسئولی که حرصِ داشتن بیشتر دنیا گرفتارش کرده، از خود آزاد شود. اگر در دیروزها اسلام را به معنی عمیق و قلبی به نسل دیروز درست ارائه داده بودیم، امروز با آن‌چه شما با آن روبه‌روئید، روبه‌رو نمی‌شدیم. حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» راه‌های نجات بشر را پیش روی او گذاشت، وای به فردایی که حاصل غفلت از راه‌های پیشنهادی حضرت روح اللّه باشد. موفق باشید

نکات مهم قابل برداشت از فرمایشات استاد:

با دقت در این سوال و جواب به چند نکته مهم دست می‌یابیم که فهم درست و دقیق این موارد در مقابل ما راهی عمیق و جدی را می‌گشاید که همانا پاسخ به نیاز امروز تاریخ بشریت است. حضور داشتن در متن حوادث زمان و دیدن نکات ریز و درشت آن و درک و فهم دردهای تاریخی آن زمان امری پسندیده ، مهم و ارزشمند است که به چشم هر کسی نمی‌آید و هر انسانی موفق به آن نمی‌شود. بی‌شک روحی آماده و قلبی پاک لازم است تا لکه‌ها و وصله‌های ناجور در آن خود بنماید و فریاد درونی انسان را بلند کند تا جایی که جان منقلب شود و بی قرار گردد و بدنبال چاره به راه افتد. استاد محترم در پاسخ خود با عبارت «انسان‌های بزرگ وقتی با دیدِ تیزبین و همه‌جانگر متوجه‌ی فجایع تاریخی خود می‌شدند ...» ابن دغدغه را ستوده و آن را کار انسان‌های بزرگ می‌دانند و چنین متذکر می‌شوند که کار انسان‌های بزرگ دیدن همین دردها است لکن نوع برخورد آن‌ها چگونه‌ است؟ بی‌گمان هر انسان دردمندی که در این آگاهی تاریخی قرار گرفته رفتاری متفاوت از دیگران دارد ولی برای اینکه چون یک انسان بزرگ و ارزشمند وارد میدان رویارویی تاریخی شویم تنها داشتن غم‌های بزرگ کافی نیست، بلکه نوع برخورد ما بسیار مهم است و این‌جاست که راه انسان‌های بزرگ حقیقتا متفاوت می‌شود. استاد محترم روش این مردان بزرگ را چنین تحلیل می‌کنند که واکنش و برخورد سطحی در شان ایشان نیست. پس اگر ما نیز می‌خواهیم همچو انسان‌های بزرگ با این غم مواجه شویم می‌بایست متوجه این مساله مهم باشیم که «انسان‌های بزرگ وقتی با دیدِ تیزبین و همه‌جانگر متوجه‌ی فجایع تاریخی خود می‌شدند به جای دلسوزی‌های احساساتی و عکس‌العمل‌های زودگذر و موسمی تصمیم‌های بزرگ می‌گرفتند تا لااقل یک قدم هم که شده تاریخ خود را جلو ببرند.» پس نه تنها سطحی و احساسی و زودگذر به این دردها واکنش نشان نمی‌دادند بلکه بدنبال حل اساسی و ریشه‌ای موضوع بودند تا در آینده تاریخ دیگر شاهد چنین دردهای کشنده‌ای نباشیم.

ایشان پس از طرح این مهم به سراغ دردمندترین و دغدغه‌مندترین و بزرگترین انسان همه‌ی تاریخ می‌روند و می‌فرمایند: «به اعتقاد بنده حضرت محمد مصطفی که سلام خدا و ملائکه بر او باد، با نظر به چنین فجایعی که بشریت دوران گرفتار بود به درگاه خدا رجوع کرد تا خداوند بهترین راه را به او نشان دهد و خداوند هم که طالب إعمال ربوبیت و نجات بشر بود دغدغه‌ی آن حضرت را پسندید و او را به رسالت برگزید و شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به تاریخ بشریت هدیه شد.»

در این‌جا همزمان چند مهم طرح می‌شود:

اول آنکه ای جوان دردمند بدان که اگر تو به چنین غمی مبتلا شدی هرگز نمی‌توانی ادعا کنی که بیش از وجود نازنین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به جامعه و تاریخ خود دردمند و دلسوزی پس به او اقتدا کن و از او بیاموز. راه عبور و درمان نزد خداست. تو نیز به محمد صلوات الله علیه اقتدا کن و آه و ناله و درد و شکوه‌ات را به درگاه حق عرضه بدار و با او مناجات کن و از او راه بخواه تا راهی روشن در پیش رویت نهد. پس نیت خود را خالص کن و در طلبت جدی باش و بدان که آنچه دریافت می‌کنی به قدر وسع و ظرفیتی است که در خود برای مواجهه با چنین مشکلی ایجاد نموده‌ای. این را بدان که خداوند منتظر طلب تو است تا ربوبیتش را اعمال کند و افتخار تو این باشد که واسطه الطاف الهی بر بشر امروز شوی و چه افتخاری از این بزرگتر. خداوند به محمد صلوات الله علیه به قدر ظرفیتش برای مواجهه با این درد عطا فرمود و آن اعطای مقام بلند رسالت و نبوت بود. مقامی شایسته که تا آن روز به احدی داده نشده است.چراکه او صاحب شریعتی برای تا آخر تاریخ شده بود.

دوم آنکه شریعت محمدی (ص) تنها راه نجات بشر است. چراکه انسان برای آنکه نجات یابد باید از وهم دست شوید و به حقیقت و فطرت انسانی خود رجوع کند و راه چنین رجوعی را خداوند به پیامبرش (ص) نشان داده است. به همین دلیل فرمودند: «در این راستا می‌خواهم عرض کنم اگر خوب فکر کنید برای عبور از این فجایع یک راهِ حقیقی بیشتر نیست و آن به‌صحنه‌آوردنِ هرچه بیشتر شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که درمان منطقی و دقیق همه‌ی این مشکلات را در خود دارد و لذا هرکس باید سعی کند در حوزه‌ای که قرار دارد ارائه‌ی هرچه عمیق‌ترِ اسلام را به‌عهده گیرد تا هم آن جوان لااُبالی نجات یابد و هم آن مسئولی که حرصِ داشتن بیشتر دنیا گرفتارش کرده، از خود آزاد شود. » پس اگر همه به حقیقت و فطرت خود رجوع کنند به وحدت رجوع کرده‌اند و رجوع به وحدت رجوع به خداست. رجوع به خدا یعنی پاسخ به نیاز واقعی بشریت  و آنوقت است که دیگر بشریت به دنبال اهداف پوچ و واهی و سراب نخواهد رفت و ما شاهد فجایعی که همه‌ی تاریخ را در کام خود گرفته نخواهیم بود.

سوم آنکه مراقب باشیم و بدانیم که اگر امروز متوجه این موضوع نشویم که شریعت محمدی (ص) تنها راه نجات بشر است و در پی تبیین و نشر معارف آن نباشیم به دردهایی عمیق‌تر و فجیع‌تر گرفتار می‌شویم و در همین راستا فرمودند: «اگر در دیروزها اسلام را به معنی عمیق و قلبی به نسل دیروز درست ارائه داده بودیم، امروز با آن‌چه شما با آن روبه‌روئید، روبه‌رو نمی‌شدیم» پس آنچه امروز می‌چنینیم ثمره‌ی آن غفلتی است که دیروز مرتکب شدیم.

در پایان بحث را عمق بیشتری می‌بخشند و می‌فرمایند: ای جوان مومن دردمند اگر بدنبال نجات بشر در این تاریخ هستی پس بدان که راه عبور و درمان از این شرایط به وجود آمده را خداوند به امام راحل (رة) نشان دادند و او با مراجعه عمیق و دقیق به شریعت ناب محمدی (ص) مسیری پیش روی ما گشودند که به نجات بشریت در این تاریخ می انجامد. ایشان در جملات پایانی خود می‌نگارند: «حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» راه‌های نجات بشر را پیش روی او گذاشت، وای به فردایی که حاصل غفلت از راه‌های پیشنهادی حضرت روح اللّه باشد.» و متذکر می‌شوند که اگر دردمندید کاری اساسی کنید و آن راه دنبال کردن مسیری است که امام (ره) روشن کرده‌اند و اگر از آن غفلت ورزید معلوم نیست نسل‌های آینده چه فجایع دیگری را تحمل خواهند کرد.

موفق باشید.

نظرات  (۲)

سلام
مطلب مفیدی بود. ممنون. استفاده کردم.
استاد دیروز در جمعی فرمودن جوانان باید خدای خمینی را در خود پیدا کنن،خدایی که اگر خطا کردی برود وتو این رفتن و آمدن را درک کنی.باتشکر ازشما.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی