وبلاگ جوانی

امام خامنه ای: یقیناً زبده‌ی جوانان کشور، جوانان دانش‌آموز ، دانشجویان و طلاب علوم دینی‌اند

وبلاگ جوانی

امام خامنه ای: یقیناً زبده‌ی جوانان کشور، جوانان دانش‌آموز ، دانشجویان و طلاب علوم دینی‌اند

وبلاگ جوانی

جوانی محفلی صمیمی برای حرف‌های خودمانی جوان‌هاست. نوجوانی و جوانی دوران مهمی است که بسیاری از موفقیت‌های مهم زندگی در این دوران به دست می‌آید و انتخاب‌های مهم در این دوران انجام می‌شود. در این وبلاگ برای همه جوان‌ها حرف دارم و می‌خواهم حرف همه را بشنوم. از بچه دبیرستانی‌ها تا دانشجوها و حتی آن‌هایی که طلبه هستند. این‌جا وبلاگ جوانی است و من هم یک جوانم.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات
نویسندگان

وقت پرواز فرشته ها ...

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۴۵ ب.ظ
 
بسم الله الرحمن الرحیم
وقت پرواز فرشته ها ...
  
بررسی معنای حقیقی عشق
به بهانه ی یک تجربه ی بی بدیل عاشقانه
 
مقدمه
ضمن سلام و وقت بخیر به خوانندگان عزیز.
همه ی ما در تمام ظول زندگی خود بارها از افراد مختلف و رسانه های گوناگون سخن از عشق و عاشقی شنیده ایم و در ادبیات کهن و شیرین فارسی نیز از دیرباز شعرا به امر عشق و توصیف معشوق پرداخته اند ولی این روزها جوان ترها عشق را بیشتر با موسیقی و بوسه و آغوش می شناسند. باید اعتراف کنم که آنقدر آنچه به اذهان جوان مردمان روزگار ما خطور می کند کوچک است که انسان احساس می کند به مقام مقدس عشق جسارت که نه اهانت شده است و واقع هم همین است. لکن در همین ابتدای بحث یادآور شوم که نوشتار حاضر یک نوشتار تخصصی برای اهل تحقیق است و قصد پرداختن به مقدمه را ندارم اگرچه لازم است بابی برای گفت و گو با جوانان و راهی برای تبیین معنای حقیقی عشق گشوده شود لکن در این فرصت اندک در حد تلنگر و تذکری کوتاه به آنچه گمان می کنیم و آنچه واقعیت دارد در مورد عشق خواهیم پرداخت تا ابتدا بابی برای اهل تفکر گشوده شود و امیدواریم که ایشان خود مطلب را توسعه دهند و راهی برای طرح بحث با جوانان بیابند و در حد خواندن این نوشتار کوتاه متوقف نگردند. ان شاء الله.
 
علت شکوه ی ما:
آنچه باعث شد دست به نگارش این مطلب بزنم کج فهمی ها و بدفهمی ها در مورد عشق است. تا جایی که تصور می شود عشق از دست دادن عقل و حتی در تعارض آن است. اغلب چنین گمان می کنیم که اگر عاشق شدیم دیگر باید عقل را از دست بدهیم و کارهایی انجام بدهیم که عقل خلاف آن را نظر می دهد. در همین جا باید متوجه خطر بزرگ انحراف از عشق باشیم. این مطلب زمانی به خوبی روشن می شود که بدانیم حقیقت عشق چیست.
آن گاه به خوبی روشن می شود که هوس، جهل، محبت های بدون معرفت، شوریدگی های بدون شعور هیچکدام آنچه آن را عشق می نامیم نیست.
 
عشق حقیقی:
اهل معرفت چنین می گویند که جهان برپایه عشق بناشده و اگر عشق نباشد عالمی هم نیست.
استاد بزرگوار اهل معرفت، دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی در این باره می گویند:
عالم پرتو عشق است. اگر عشق را این طور ببینیم دیگر بی حساب و کتاب نخواهد بود تا ... گفته شود که میزان ندارد و حساب و کتاب ندارد. بلکه هر حساب و کتابی، هر دقت و ظرافتی و هر زیبایی [و کمالی] از عشق بر می خیزد. اصلاً اگر عشق نباشد، چیزی [در عالم] نیست؛ اگر عشق نباشد، عالمی نیست.

بنابراین و با این بیان، عشق تجلی اول و پرتو اول است، و همانطور که گفتیم، «فاحببت ان اعرف» است. یعنی عالم ظهور و پرتو عشق است. پس عشق، بسیار حساب و کتاب دارد، بسیار متین و قوی و نیرومند است و کشش است. عشق، کشش است؛ پرتو حُسن است. چه حسنی؟ حسن ازل، حسن جاودان، حسن بی حد و حصر، حسن بی پایان و حسنی که در تجلی روز افزون است. عشق، ظهور جمال و تجلی حق تعالی است.
اگر ما [برای تعریف] عشق، از اینجا شروع کنیم، آن موقع همه چیز پرتو عشق خواهد بود.1
برای آنکه معنای حقیقی عشق روشن شود نیاز است تا معرفتی صحیح نسبت به نظام توحیدی عالم هستی کسب کنیم و مانند تمام آنچه در باب معرفت بحث کرده ایم کوتاه ترین راه، برترین راه و بلکه تنها راه شهود حقیقت امر را معرفت نسبت به خویشتن پنهان خویش می دانیم. چراکه چنین راهی راه ارتباط بی واسطه با حقایق غیبی عالم و همان طریق سلوک و اسفار اربعه سالک است.
در معرفت به نفس به خوبی روشن می شود که حقیقت وجود و اصالت وجود به چه معناست و چگونه وجود واحد دارای ظهورات و کثرات فراوان می گردد و شناخت این امر آنگاه در موضوع مورد بحث مورد استفاده قرار می گیرد که از این راه دریابیم میان عشق الهی و حقیقی و عشق انسانی که معشوق انسانی طرف دیگر این عشق است رابطه سلوکی برقرار است چراکه انسان پرتو و صورت وجود حق و عشق در عالم کثرت و دنیا صورت جمال حضرت حق است و خود میدانیم که تبیین آنچه به اجمال بیان می کنیم فرصت فراوان و مقدمات بسیار طلب می کند.
 
عشق الهی فطری است
عشق یک جذبه و کشش درونی به سوی معشوق است. انسان مانند هر موجود دیگری در عالم نسبت عین الربطی با حضرت حق دارد و پرتو و ظهور اسماء الله است و برتری او به این خاطر است که جمع الجمع اسماء و ظهور تمامی اسماء الهی است. حقیقت وی نفس بی پایان و فراتر از زمان و مکانی است که عین ارتباط و اتصال با غیب و حقیقت و ساکن عالم حق است. از این رو کشش او بی پایان است و دائم بنابر گرایش ذاتی و فطری خویش طلب کمال می کند و از فقر ذاتی خویش به غنای ذاتی رب می گراید و آنگاه که او را بیابد و بشناسد و معرفتش کامل گردد دائم او را طلب می کند و در این راه دیگر از پا نمی نشیند و متوقف نمی گردد. این جا زمانی است که می گوییم انسان سالک پس از طی (من طلبنی وجدنی) پا به (من وجدنی عشقنی) می گذارد و چنان کشش عشق الهی او را جلوه گاه معشوق می کند تا اثری از او نماند و فانی در معشوق خویش شود.
 
عشق مجازی راه سلوک است
در ابتدا این نکته را بیان کنیم که منظور از عشق مجازی عشق خیالی و وهمی و غیرواقعی فضای مجازی و اینترنت نیست بلکه در ادبیات حکمی و عرفانی عشق مجازی همان عشق انسان به انسان است و به عقیده ما انتخاب چنین عنوانی برای این عشق خود گویای تمام مطلب و مبین رابطه عشق انسان به انسان با عشق انسان به حضرت رب العالمین است.
گفتیم که عالم همه پرتو ظهور حق است و این معنای وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است که در بیان فلاسفه از دوران حکمت صدرایی مرسوم گردیده است. لکن مهم مطلب همان است که بدانیم انسان نیز خود جلوه اسماء الهی و صورت جمال حق است. اینکه بدانیم انسان صورت است و نه وجودی مستقل بسیار مهم است. انسان در عشق زمینی چنان که طالب صورت حق است دل بسته ی انسان دیگری می شود و این دلبستگی خود نیازمند نور عقل و معرفت است تا به هوس و محبت بدون معرفت آلوده نگردد و به اصطلاح نیمه ی گمشده ی خود را بیابد. از آنجا که ارتباط با حق بلاواسطه ممکن نیست و باید از طریق ظهورات حق با آن مرتبط شد و بدان دست یافت معشوق زمینی و عشق مجازی راه انس با حق از طریق صورت حق که همان معشوق زمینی است می گردد. عاشق با معرفت پس از انس با معشوق زمینی آرام آرام از صورت به حقیقت منتقل می شود و با آن انس می گیرد و البته این امر نیازمند معرفت در عاشق و جذبه کافی در معشوق است.
و این رو است که می گوییم و اصرار داریم که عشق واحد است و معشوق یکی بیشتر نیست اگرچه صورت آن عشق کثیر است و انسان قوی ترین صورت و نزدیکترین جلوه به خود را برمی گزیند تا بتواند با آن مانوس شود و از آن صورت به حقیقت برسد و این واضح است که در این امر تعمق و عدم توقف هست اما رهایی و دست کشیدن از معشوق نیست.
 
در این باره که چرا گاهی نمی توانیم از معشوق زمینی به معشوق حقیقی برسیم و در مورد رابطه میان این دو استاد محترم دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی بیانی دارند که آن را عینا نقل می کنیم:
    اشکال کار، ماورا ندیدن است. اگر بتواند مطلق را در این صورت ببیند، هیچ عیبی نیست و ما در اینجا اشکالی وارد نمی کنیم. اصلاً مطلق همیشه در مقیّد دیده می شود. مگر ما چشم مطلق بین داریم؟ ما نه عقل مطلق فهم داریم و نه چشم مطلق بین. چشم ما همیشه صورت می بیند؛ درک ما همیشه مقیّد می فهمد؛ عقل ما هم همیشه مقید می فهمد. به همین جهت است که حکما می گویند: ما همیشه ماهیات را درک می کنیم. اصلاً درک ما همیشه ماهوی است؛ « الادراک، لالماهیات و بالماهیات ». شما همیشه ماهیات را درک می کنی و بوسیله ادراک ماهوی نیز، ماهیت را درک می کنی. شما مطلقِ بدون مقید را نمی توانید درک کنید مگر در یک مفهوم که خود آن مفهوم نیز، مقیّد است. شما می گویید که من مطلق را درک کردم ولی آن، مطلق نیست. به مجرد اینکه مطلق را درک کردی، مقیّد خواهد شد. ولی باید این نکته را بدانیم و آگاهی پیدا کنیم که مطلق از دریچه مقیّد، چشمکی به ما می زند. اگر ما این آگاهی را داشته باشیم که مقیّد، بهانه است و راه عبور من به مطلق می باشد، راه کمال همین است. البته هر چقدر هم که پیش بروم باز هم مقید است، ولی این قیود، همواره من را به مطلق می کشاند. اما اگر خدای ناکرده این ناآگاهی پیش آمد و لایتناهی را در متناهی ندید و هرچه بود همین شد و ماورای این، چیزی را ندید، توقف، قصور و خسران را در پی خواهد داشت.2 
 
انحراف در عشق زمینی
در بخش پایانی مقاله خود مایلم به این بحث نیز اشاره کنم که نرسیدن از معشوق زمینی به معشوق حقیقی علت دیگری نیز دارد و آن انحراف در عشق زمینی است. عشق همانطور که گفته شد یک کشش و جذبه در عاشق است که او را آرام آرام هم رنگ معشوق خود می کند و موجب می شود تا عاشق خود را از یاد ببرد و تماما معشوق شود و فانی در او گردد لکن در بسیاری از موارد ممکن است مدعی عشق ادای عاشقی را در بیاورد و این نقش بازی کردن زمانی معلوم میشود که وی از نقش خود خسته می شود و این بازیگری او را به زحمت می اندازد. در چنین موقعی است که نقاب از چهره برمی دارد و منفعت خود را بر صلاح و رفاه معشوق ترجیح می دهد و معشوق را فدای خود می کند. این نقش بازی کردن ممکن است از سوی معشوق هم باشد ولی غالبا از سوی عاشق است. چراکه مدعی عشق با ادا درآوردن و نقش بازی کردن می خواهد نظر آن کسی را که بعنوان معشوق انتخاب کرده به خود جلب کند و وی را متوجه عشق خود کند تا در دل او جایی برای خود دست و پا کند. ولی این عشق از ابتدا نافرجام است چراکه عشقی در میان نیست و مدعی تنها ادای عاشقی را در می آورد.
 
معشوق اگر می خواهد این را بفهمد عاشق را به حال خود گذارد و به او زمان دهد تا ببنید آیا عاشق هضم در معشوق می شود و رنگ و خوی او را می گیرد یا آنکه توقع دارد معشوق هم رنگ او شود. اگر این عشق دوطرفه باشد و هر دو طرف، هم عاشق یکدیگر باشند و هم معشوق یکدیگر این هم رنگ شدن آرام آرام در هر دوطرف خود را نمایان می سازد...
 
 معشوق باید از خودش سوال کند که آیا با وجود او عاشق هنوز به چشم و ابروی دیگری هم راغب است و آیا عیب چهره اش برای عاشق از پری رویان برتر است یا آنکه این نقص ها آزارش می دهد و دائما از او می خواهد چهره اش را تغییر دهد و آرایش نماید. عاشق نیز از خود بپرسد آیا در دیدن چهره معشوق تنوع طلب است و با دیدن دیگر زیبارویان محو ایشان می شود یا زیباتر از معشوق برایش وجود ندارد؟
 
هردو نگاه کنند ببینند آیا با وصال بهم به آرامش رسیده اند و نشاط و طراوت و طرب و تحرک پایدار در خود احساس می کنند یا حزن و اندوه و گرفتاری و غصه آن ها بیشتر شده و گوشه نشین و خموش و حزین شده اند؟ یا مدتی ناپایدار حس آرامش دارند و غلبه با بهم خوردن آرامش است؟
 
نگاه کنند ببینند حالشان چقدر پایدار است. آیا اکنون از بودن با یار خود خسته می شوند و دلزده می گردند و ساعتی بعد دوباره دلشان هوای یار می کند یا دائما در اندیشه او غرق اند؟
 
دختر و پسر هر دو، طرف دیگر را ببینند که عاشق مدعی آیا دائما نرمش می کند و کوتاه می آید یا خودخواهی دارد و خواسته اش را غلبه می دهد و فرد مقابل را برای خواسته اش به زحمت می اندازد و عذاب می دهد؟
 
اگر خود ادعای عشق می کنند به حال خود اندیشه کنند که آیا دلایل عقلانی کافی برای این دوست داشتن وجود دارد و کسی که به او دل بسته اند واقعا در ذات خود و نه در ظاهر طالب حق است و لایق دوست داشته شدن است یا خیر؟
 
بعنوان عاشق ببینند که آیا اندیشه ی داشتن معشوق، او را به زحمت انداخته و از زندگی پر نشاط و طراوت به غم و حزن کشانیده یا چشم انتظار معشوق شدن دائما بر این نشاط و امید افزوده است؟
 
چیزی که در این یادداشت در مورد تشخیص عشق واقعی از عشق دروغین فراموش کردم بهش اشاره کنم اینه که در عشق واقعی همواره امید وصال به معشوق هست و معشوق دست یافتنی است حتی اگر انتظار عاشق بقدر انتظار زلیخا در دوری یوسف باشد چراکه حقیقت همواره برای طالب آن دست یافتنی است ولی در عشق دروغین یا ناامیدی است یا لااقل شک و تردید هست و همین امر موجب میشود که انتظار وصال که باید موجب نشاط و شوق در عاشق میشد به حزن و غم فرساینده تبدیل شود که این خود نشان از دروغین بودن معشوق و عشق است ...
این گفته ها ما را به آن وا می دارد تا بدانیم هر کسی لایق آنکه معشوق ما واقع شود نیست. معشوق باید نه در ظاهر بلکه در قلب و باطن خود صورت جمال حق باشد و عاشق باید نه در ظاهر بلکه در حقیقت و وجود خود دلداده و عاشق باشد. به امید آنکه قدر خود را بیشتر از پیش بدانیم و با چشم باز و حکم عقل انتخاب کنیم تا معشوق زمینی راه سلوک ما و دستیابی به عشق حقیقی و الهی گردد. ان شاء الله ...
  
نظر استاد اصغر طاهرزاده در مورد این نوشتار:
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید یکی از معضلات این دوران، فهمِ درست عشق مجازی است که تنها با نظر به نور مطلق الهی می‌توان مظاهر انوار آن نور را دریچه‌ی رجوع به حضرت معبود در نظر گرفت و چیزهایی که جز گرایش‌های عاطفی و یا جنسی است را به نام «عشق» از صحنه‌ی فرهنگ این جامعه بیرون دانست. موفق باشید.
[1] و [2] maarefat.com - عشق حقیقی و مجازی - استاد دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۲
سید حسین مدارایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی