بسم الله الرحمن الرحیم
تلویزیون رقیب سر سخت من
مدتی بود احساس میکردم فضای خانواده سرد شده. مثل اینکه خیلی از هم دور شده بودیم. کمتر از حال هم خبر داشتیم و هر کسی برای خودش یه جزیره درست کرده بود و سرش به کار خودش بود. خونه شده بود خوابگاه دانشجویی. انگار چند نفر غریبه شبها بیاند بخوابند و بعد هم بلند شند برند. هرچی فکر کردم. دیدم اینطوری نمیشه. باید یه کاری میکردم. مدتی وقت گذاشتم ببینم ریشه این مشکل کجاست؟ باید میفهمیدم چه چیزهایی باعث شدند محیط خانواده تا این حد سرد بشه. یک جورایی همه مقصر بودند ولی چیزی که مهم بود اینه که یکی باید میومد تو میدون و یه کاری میکرد. از خودم شروع کردم. سعی کردم با تک تک اعضای خانواده رابطه بیشتری برقرار کنم. سعی کردم وقت بیشتری رو برای صحبت کردن با اونها و بودن در کنارشون اختصاص بدم. اوایل احساس میکردم از دو تا کشور مختلف هستیم. چون اصلا حرفهای هم رو متوجه نمی شدیم.